اليناالينا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

الیناگلینا

حرفهای دخترکم 3.5 سالگي

 این پست طی یک ماه تکمیل شد. حرفهاي شيرين و با نمكت هميشه ادامه داره،اين هفته ماماني خيلي كارش زياد بود و  خيلي خسته مي شدم  و درد زانوم زيادتر شده بود.چند روز پيش كه بردمت دستشويي بهت گفتم:دخترم ماماني را خيلي  اذيت نكن الينا خيلي پام درد مي كنه.با يه حالت دلسوزانه اي بهم جواب مي دي :مامان خدا لعنتت كنه اي شا لا زود خوب شي. خدايا مامانم و خوب كن..فكر مي كني خدا لعنتت كنه يه جور دعاست....... ديروز هم  به بابايي ميگي  بي خيال. به فرزانه جون مي گفتي اين كار نكن خيلي بي كلاسه.. به هيولا مي گي هيالو. وقتي مي گم قربونت برم .مي گي خدا نكنه.من قربونت بشم. عاشق بازي با تبلت هستي و ما هنوز برات نخريديم ...
21 خرداد 1393

عکس های مشهد

الینا و غزال (همسفز در قطار) حیاط حرم امام رضا شب تولد امام علی باغ وحش مشهد در حال تماشای قفس شیر یه باغی تو شاندیز دهکده ویسه تو همان باغ(حنبه نمایشی)   فرودگاه مشهد الینا جون در حال بستن کمربند (داخل هواپیما) ...
1 خرداد 1393

سفر به شهر امام رضا

الينا جون بالاخره انتظار ماماني به پايان رسيد و بعد از 13 سال دوباره قسمت شد كه بريم زيارت امام رضا ، دلم شديدا هواي مشهد كرده بود اما به خاطر درس بابايي جور نمي شد كه بريم اما قربون امام رضا برم كه بالاخره خودش طلبيد و رفتيم و چه موقع خوبي رفتيم ولادت امام علي  و بعدش هم وفات حضرت زينب كه هر كدوم به جاي خودش حس و حال مخصوص خودش را داشت. با عزيز جون ، آقا جون ، عمو و عمه همسفر بوديم و جمعمون هم جمع بود خيلي خوش گذشت كلاً 5  شب مونديم و تو هم دختر ناز مامان بودي واذيت نكردي خسته مي شدي و بغل بابا زياد مي رفتي كه يه كم براي بابا سخت شده بود كه اون هم حق داشتي عزيزم. چند جاي ديدني رفتيم  از جمله: باغ وحش ، يه باغ ...
1 خرداد 1393
1